سید محمد علی خطیبی در روزنامه اعتماد نوشت: دیدار روز گذشته وزیر نفت ایران و وزیر معادن و انرژی برزیل از آن جهت حایز اهمیت است که بزرگترین کشور امریکای جنوبی به مراتب دیرتر از ایران وارد بازار نفت شد و میزان منابع انرژی این کشور به مراتب کمتر از ایران است اما مدیریت درست و اصولی سبب شده که این کشور امروز از ایران بسیار جلوترباشد و در زمینه فنی و تکنولوژی میتوان از این کشور استفاده کرد.
البته نتیجه این مذاکرات زمانی امکان اجرایی شدن پیدا خواهد کرد که سیاستگذاران نفتی کشور اقدام به تبیین یک سیاست اصولی و درست کنند تا در مقابل همه شرکا و همه متقاضیان حضور در میادین نفت و گاز کشور با یک سیاست مشخص استقبال شود.
روز گذشته وزیر نفت، پس از دیداری با همتای برزیلی خود اعلام کرد که قصد افزایش همکاری با این کشور در زمینه نفت و گاز وجود دارد.
برزیل از نظر سابقه و میزان منابع نفت و گاز به هیچ عنوان با ایران قابل مقایسه نیست؛ با این حال یک تفاوت وجود دارد؛ در سالهایی که ایران صرفا به فروش منابع خود دست زد، این کشور در زمینه فناوری نفت و گاز دستاوردهای مهمی به دست آورد که اکنون فاصله ما و آنها را بهشدت افزایش داده است. در نتیجه همکاری با شرکتهای برزیلی اتفاق بسیار خوبی است و میتوان در این زمینه گامهای بسیاری برداشت.
با این همه باید به این نکته توجه کرد که مشکلات حوزه نفت و گاز کشور بسیار زیاد است، بهگونهای که وزیر نفت اعلام کرده با نفت ٤٠ دلار نمیتوان شرکت ملی نفت را اداره کرد، حال آنکه تمام شرکتهای نفتی مطرح جهان نه تنها با این قیمت بلکه حتی با ١٠ دلار هم میتوانند به کار خود ادامه دهند. دلیل این مشکل هر چه هست در درون خود کشور است.
بالا نرفتن کارایی شرکتها و افزایش دایمی هزینههای دولت و شرکتهای تابعه به گونهای است که هر نوسان قیمتی میتواند مشکلاتی را در سطح مهمترین دستگاههای کشور ایجاد کند. همچنین نبود یک سازوکار درست اداری و بیانضباطیهای گوناگون مالی سبب شده نتایجی که به دست میآید، بهشدت دور از انتظار باشد.
اگر واقعا در روند مذاکره لایه نفتی فاز ١١ پارس جنوبی ایرادی هم وجود داشته باشد به خود فاز ١١ برمیگردد که به نظر من هم ایراد درستی است؛ اگر شرکتی در دو سمت باشد ممکن است یکی را فدای دیگری کند. این اتفاق در شرایطی است که وضعیت بینالمللی تغییر میکند، محتمل است مثلا منفعت ایران را فدای قطر کند و دیگر کار ابزاری کرده است.
از آنجا که آقای مهندس زنگنه با اشاره به خرید بخش نفتی شرکت دانمارکی مرسک گفته که قصد دارد برای توسعه لایه نفتی پارس جنوبی فکر دیگری کند و شرکتهای بینالمللی را فراخواند که جهت توسعه این میدان وارد مذاکره با ایران شوند، راهکار مناسبی است.
زیرا با توجه به سهم بالایی که شرکت توتال در بخش قطری دارد، بهتر است رویهای که هدفگذاری شده، اجرایی شود. به هر روی چندان مناسب نیست قراردادهای نفتی و گازی ایران آن هم در میدانی مانند پارس جنوبی شکل انحصاری داشته باشد. نکته دیگری که وجود دارد، به خود قراردادی که ایران با توتال امضا کرد، بازمیگردد.
آن زمان بیشتر بحث این بود که با توجه به سهمی که توتال در بخش قطری دارد و با توجه به جذابیت مدل قراردادهایی که قطر میبندد، این امکان وجود دارد که اطلاعات سمت ایران به سمت قطری داده شود یا منفعت ایران تحتالشعاع روابط دو طرف دیگر باشد.
با این حال، کسی این حرف را جدی نگرفت اما مساله این است که قطر با شرکتهای خارجی قراردادی با نام «product sharing» امضا میکند، یعنی در قرارداد با قطر شرکتهای خارجی به عنوان شرکای این کشور محسوب میشوند و به همین دلیل شرکتها تمایل بیشتری برای بستن قرارداد در این کشور دارند.
البته کسی نمیخواهد این شرکت را متهم کند، زیرا همه میدانند که شرکتها اصولا مذاکرات و اطلاعات خود را لو نمیدهند ولی نباید فراموش کرد بارها این اتفاق افتاده است و باز هم میتواند بیفتد. حتی در بخش میادین مشترک با کشور عراق که رابطهای به مراتب بهتر از قطر با ایران دارد، اگر یک شرکت روسی در طرف مقابل فعال باشد بهتر است وارد ایران نشود.
به بیان دیگر بحثی که مطرح میشود اساسا بر متن ضدیت با غرب یا شرق نیست، بلکه دفاع از یک اصول است. حالا وزارت نفت با کنار گذاشتن مرسک یک گام مهم به جلو برداشته و امید میرود در آینده این وزارتخانه در مقابل همه شرکتها از یک سیاست استفاده کند و طوری برخورد نشود که گویا سیاست ایران یک بام و دو هوا است.